سکوت قلب زخمی من
یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:,
قلب زخمی...

این قلب زخم خورده ی تنها

این رمیده از دست نامهربانی ها

تشنه ی نوازشی بی ریاست

در انتظار صداقتی آشناست

می پوسد و رنگ می بازد

شوق چشیدن طعم عشق را

تا به کی باید در حسرت بود
!!!

+ melika
سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,

 

كي اشكاتو پاك ميكنه وقتي كه غصه داري ؟
دست رو موهات كي ميكشه وقتي منو نداري ؟
شونۀ كي مرهم هق هقت ميشه دوباره ؟
از كي بهونه ميگيري شباي بي ستاره ؟
برگ ريزوناي پائيز ، كي چشم به راهت نشسته ؟
از جلو پات جمع ميكنه برگاي زرد و خسته
كي منتظر ميمونه حتي شباي يلدا ؟
تا خنده رو لبات بياد شب برسه به فردا

+ melika
سه شنبه 27 تير 1391برچسب:,
دل کندن از تو سخت است...

 

آنقدر دل كندن از تو سخت است كه در آخرين واگن قطار نشسته ام!
تا هر چقدر ميشود...

ديرتر تركت كنم!!!

+ melika
دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,
دیدی..؟

      ديدی                          عشقی

نبود در تار و پودش           ديدی گفت عاشقه عاشق

  نبودش     

امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه ديدار اين خونه

فقط  خوابه ، تو كه رفتی هوای  خونه تب داره  ،  داره  از درو ديوارش غم

عشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ،  بيا بر گرد تا ازعشقت

نمردم، همون كه فكر نمي كردی نمونده پيشت، ديدی رفت ودل ما رو سوزوندش

حيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جای كفتر و  گنجشك  كلاغای

سياه پوشن ،  چراغ  خونه  خوابيده  توی دنيای خاموشی  ،   ديگه  ساعت رو

طاقچه شده كارش فراموشی  ،  شده كارش فراموشی  ،  ديگه  بارون  نمی

باره  اگر چه  ابر سياه  ،  تو كه  نيستی  توی  اين خونه ،   ديگه  آشفته

بازاريست  ،  تموم  گل ها  خشكيدن مثل خار بيابون ها ،  ديگه  از

رنگ  و رو رفته ، كوچه و خيابون ها ،،، من گفتم و يارم گفت

گفتيم و سفر كرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذركرديم

گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو

به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری

گفتم كه تو می دونی،سرخاك

تو می ميرم ، ولی

تا لحظه مردن

نمی گيرم

دل از

تو

 

 

 

 

+ melika
دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,
اشک شمع

 

نخ داخل شمع از شمع پرسید:چرا وقتی من میسوزم تو هم آب

میشی؟شمع گفت مگه میشه کسی که تو قلبمه بسوزه و من اشک نریزم؟

 

 h

+ melika
دو شنبه 26 تير 1391برچسب:,
من دلم تنگ است...

من دلم تنگ کسی است که به دلتنگی من می خندد

باور عشق برایش سخت است...

ای خدا باز به یاری نسیم سحری

می شود آیا دل به دل نازک من بربندد؟

 

+ melika
پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:,
عشق درونی

عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیردعاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد


 

+ melika